۱۳۹۵ تیر ۲۹, سه‌شنبه

عنکبوت های شطرنجی


گاهی چقدر فاصله است بینِ چند ساعت
ظهر می خواستم این پست رو بذارم اما به دلایلی نشد ، و حالا که می خواستم اون جمله ها رو پای این عکس بنویسم ، دیدم که این من نیستم ، نه این آدمی که با این ژست عکس گرفته و نه کسی که این کلمه ها رو نوشته
اومدم که اون کلمه ها رو بنویسم ، که بگم اومدم و دیدم اینستا شده یه تلویزیونِ سیاه سفید بدون هیچ آنتنِ کج و کوله ی در هم تنیده ای ، از عنکبوتای سیاه و سفید و شطرنجی بگم ، اما نشد ، گفتنِ چیزی که دیگه ربط و شباهتی به تو نداره تنها یعنی اضافه کردنِ یه دروغِ جدید به دروغای دنیا ، نه این عکس کسیه که داره این کلمه ها رو می نویسه و نه اون کلمه ها شباهتی به ایمانی دارن که الان دارم می بینمش و واقعا که بعضی واژه ها یکبار مصرفن و بعضی هم محصورِ تاریخِ مصرف
ساعت های عجیبی داریم توی روز ، ساعتایی که هنوز نیومده رنگشون رو به خودمون می گیریم ، ساعتایی که بعدِ گذشتن هنوزم صداشون باقیه و ساعتایی که تنها برای گذشتن میان ، ساعتا گاهی میشن مجمع الجزایرِ سیب های گردون و مایی که چمباتمه زده کاملا بیکار خیره موندیم که این سیب ها چه چرخایی می خورن و چی میاد و میشه
فاصله است گاهی ، گاهی هم تنها صدای تیک و تاک
از همه ی دوستایی که من رو دعوت کردن به این ماجرا به خاطر لطفِ دونه دونه شون ممنونم
شبِ همه تون بخیر


پ.ن: پیرامونِ چالشِ عکسِ سیاه و سفید در اینستاگرام


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر