رنگینه های ساکت ، گاهی اخمو و گاهی سرد ، گاهی هم نشسته فقط با یه
لبخند معمولی اما قشنگ تا هرچقدر که دلت بخواد
رنگینه های ساکت عطرِ خوبی دارن ، انگار که از تناسخ اومده باشن ، از یه زندگی پشتِ این جریانِ دَوارِ خاطره ها ، اما نه خیلی دور ، شاید با یه زندگی فاصله اما انگار که همین حوالی ، انگار که همینجا بودن ، شاید همین حیاطِ کناری که فوقِ فوقش همه ی فاصله ای که بلد بود داشته باشه تنها یک دیوار آجریِ ساده بود ، همه ی حرفم اینکه هرچند اخم هرچند خاموش ، اما رنگینه ها گرمای آشنایی دارن شاید درست مثل بازی های بچگی ، امنیت دارن و سفره ی دلت راحت براشون بازِ بازه اگه بدونی که گوش می شن
رنگینه ها گاهی نگاهن ، گاهی همه ی وجودشون چشم میشه و گاهی خوشایند ناگهانه ها می شن و آوایی رو حس می کنی که انتظارش رو هیچوقت نداشتی که اینقدر دلنشین ، اینقدر بی هوا ، اینقدر نزدیک
رنگینه ها روزت رو می سازن ، گاهی با چندتا کلمه ، گاهی ام تنها با بودنشون و نه هیچ کلمه ی دیگه ای
رنگینه های ساکت عطرِ خوبی دارن ، انگار که از تناسخ اومده باشن ، از یه زندگی پشتِ این جریانِ دَوارِ خاطره ها ، اما نه خیلی دور ، شاید با یه زندگی فاصله اما انگار که همین حوالی ، انگار که همینجا بودن ، شاید همین حیاطِ کناری که فوقِ فوقش همه ی فاصله ای که بلد بود داشته باشه تنها یک دیوار آجریِ ساده بود ، همه ی حرفم اینکه هرچند اخم هرچند خاموش ، اما رنگینه ها گرمای آشنایی دارن شاید درست مثل بازی های بچگی ، امنیت دارن و سفره ی دلت راحت براشون بازِ بازه اگه بدونی که گوش می شن
رنگینه ها گاهی نگاهن ، گاهی همه ی وجودشون چشم میشه و گاهی خوشایند ناگهانه ها می شن و آوایی رو حس می کنی که انتظارش رو هیچوقت نداشتی که اینقدر دلنشین ، اینقدر بی هوا ، اینقدر نزدیک
رنگینه ها روزت رو می سازن ، گاهی با چندتا کلمه ، گاهی ام تنها با بودنشون و نه هیچ کلمه ی دیگه ای
رنگینه ها موجوداتِ خوبی ان ، مراقبشون باشین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر