۱۳۹۳ تیر ۱۱, چهارشنبه

چشم بسته در راهی که می سوخت

وقتی که انتزاع سنگ شد جلوی قدم های نامتعادلِ دنیای حقیقت و ما که چاره ای جز عجزِ پوزخند نداشتیم 
تنزل در فردای بعید همانقدر عاری از قطعیت می نماید که شکوه در هر رویایِ قریب..
شاید سرگیجه تنها راه باشد برای گذری بی خطر از این تقابلِ انتزاع و حقیقتِ زبان نفهم ، و شاید موجودِ حریص و بی ربطِ دیگری به نامِ منجلابِ کمال گرایی
درنگ ، شاید اینبار طورِ دیگری


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر